آموزش تجوید قرآن



آیه ی امروز : أَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ- بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ -

أَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّيْطَانِ الرَّجِيمِ- بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ - إِنَّا أَعْطَیْنَاکَ الْکَوْثَرَ ﴿١﴾ فَصَلِّ لِرَبِّکَ وَانْحَرْ ﴿٢﴾ إِنَّ شَانِئَکَ هُوَ الأبْتَرُ ﴿٣﴾ *****اللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَةَ و اَبیها و بَعلِها وَ بَنیها وَ السِّرِّ المُستَودَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحاطَ بِهِ عِلمُک ***** اَللهُمَ صَلِّ عَلی مُحَمَّدٍ و آلِ مُحَمَّدٍ وَ عَجِل فَرَجَهُم ***** اَللّهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِهِ في هذِهِ السّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَةٍ وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْناً حَتّى تُسْكِنَهُ أَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فيها طَويلاً بِرَحْمَتِكَ يا اَرْحَمَ الرّاحِمينَ . به نام خداوند بخشنده مهربان پروردگارا ! حالا و هميشه ، سرپرست و نگه دار دوستت حجت بن الحسن باش - كه سلام ها و درود هاي تو بر او و نياكانش باد - پيوسته رهبر و ياورش باش ، راهنمايي اش كن و مراقب او باش تا هنگامي فرا برسد كه او را بر روي زمين ساكن كني - زميني كه مردم آن ، مشتاق ديدارش باشند- و زماني دراز او را از آنچه بر زمين است بهره مند سازي ، با رحمت خودت ای مهربان ترین مهربانان !!!!!

  *****   شنبه ؛ 8 ارديبهشت 1403


به سایت قرآن - عترت - نماز خوش آمدید در این سایت به این سه مقوله اساسی فرهنگ و سبک زندگی اسلامی پرداخته می شود.
تا که قبول افتد و که در نظر آید

wWw.Kosar14.IR


آموزش علوم تجویدی قرآن



مقدمه
        تجوید مصدرباب تفعیل ، درلغت به معنای نیکوکردن ودر اصطلاح،علمی است که درآن از شناسایی مخارج وصفات حروف زبان عربی و محل وقف ووصل وقواعد ودستورهای قرائت قرآن مجید ونیکو خواندن آن بحث می کند .  تجوید راهنما و ضامن صحت قرائت است وقرآن کریم که کلام پروردگارواشرف و اکمل کتب آسمانی است باید طبق اصول و قواعد این علم شریف تلاوت شود چنانکه درآیه چهارم سوره ی مزمل فرموده :  وَرَتِّلِ القُرآنَ تَرتیلاً
        ان شاء الله خواندن صحیح قرآن ، مقدمه ای برای دانستن معانی  ، تدبر ، تفکروعمل کردن به احکام آن باشد.
 در این مجموعه مختصر با بعضی از قواعد مهم تجوید آشنا می شویم .
1- مَـــــدّ  :
یعنی کشیدن ودر اصطلاح تجوید ،کشش صوت است.
قاعدۀ مد :
اگر صداهای  آ  ،  ای  ،  اُو به سبب مدّ یعنی همزه (ء) ، سکون (  ْ )  وتشدید (  ّ ) برسد برای زیبا سازی قرائت  صدای مد کمی طولانی تر خوانده می شود . وعلامت آن  ~  است.
انواع مدّ :
مدّ متصل : مدّی که صدا وسبب مدّ در یک کلمه باشد . مانند : ماء ، سماء
مدّمنفصل : مدّی که صدا وسبب مد در دو کلمه باشد . مانند :  
               بِمااَنزَل ،  فی اَنفُسِهِم  
مدّعارضی : مدّی است که بعد از حرف مد ، حرف ساکنی واقع شود که سکون آن به سبب وقف یا ادغام ، یا پایان آیه عارض شده باشد.
مثال :
مد به سبب وقف : اَلبابُ      -     یؤمنون      -      نَستَعین
مد به سبب ادغام : قالَ لَهُم      -   سَیقولَ لَک   -   فیه هدی

2- وقف :
    وقف یعنی ایستادن ، توقف کردن ودر نگ کردن ودر اصطلاح تجوید جداساختن کلمه از مابعدآن است وضد آن وصل است ومیانه وقف و وصل سکت می باشد .
اکنون باید به دو سوال پاسخ داد .
الف ): کجا وقف کنیم ؟   
•1-    آخر آیه محل وقف است .
•2-    برسر رموز سبحاوندی وقف می کنیم.
•-         م    وقف لازم  یعنی 100% وقف شود.
•-         ط   وقف مطلق یعنی 80 % وقف شود .
•-         ج   وقف جایز یعنی 60% وقف شود.
•-          ز   وقف مُجَوَّز یعنی 50% وقف شود .
•-         ص   وقف مرخص (رخصت) 40% وقف شود .
•-         لا   وقف نشودبلکه لازم است حتماًوصل شود .
تبصره :
علائم دیگری نیز وجود دارد مانند  قلی ،  صلی 
قلی  :  وقف اولی است.
صلی : وصل اولی است.
•3-    بر سر کلمات  :  ثُمَّ ، فَ ، أو ، حتی  می توان وقف نمود.
ب ) :چگونه وقف کنیم ؟
1- صداهای کوتاه به سکون تبدیل می شود : ــَــــِــــــُــ
مثل : کِتابُ     ←  کتاب
2- صداهای بلند در وقف و وصل یکسان است.  ا   ای    اُو
مثال : قالوُا        اِلَینا            کِتابی
•3-             تنوین های  ـــٌــــــٍ  به سکون وقف می شوند.
 مثال : شیءٍ ←  شی      کِتابٌ ←  کِتاب
•4-             تنوین ـــــًـــ به « آ» وقف می شود. کِتاباً ←  کِتابا
•5-             ة   با هر علامتی که باشد به   ه  ساکن وقف می شود. صلوة ←  صلوه
3- استعلاء واستفال
 از 28 حرف زبان عربی هفت  مستعلیة و21 حرف مستفلة است .

استعلاء :
        مصدر باب استفعال به معنای طلب بلندی کردن است وهفت حرف از الفبای زبان عرب را که عبارتند از: « خ - ص - ض - ط - ظ  - غ - ق » حروف مستعلیه خوانند زیرا هنگام ادای آنها دهان جمع وصدا میل به بالا پیدا می کند (صوت وزبان میل به کام بالا می کنند وبا تفخیم وغلظت تلفظ می شوند)
استفال :                   
  استفالة  مصدر باب استعفال وبه معنای پایین آوردن وضد استعلاء است ،21 حرف بقیه را مستفله گویند.زیرا هنگام تلفظ آن ها صوت به طرف پائین میل کرده وبه پستی ونازکی ادا می شوند. دهان باز می شود وصدا میل به پائین پیدا می کند مانند کَانَ ، ماء  .
4- سکت  : (سکوت آنی )
سکت مشتق ازسکوت وعبارتست ازقطع صداو حرکت بدون قطع نفس که حد فاصل بین وقف ووصل است که پس از قطع صوت ،ما بعد آن بدون تازه کردن نفس خوانده می شود . وعلامت آن« س»است که در بالا یا پایین کلمه مربوطه نگاشته می شود . در قرآن مجید در چهار موضع سکت صورت می گیرد :
الف - آیه اول و دوم سوره ی کهف .......... عِوَجأ قیماً     
ب - آیه 52 سوره ی یس ..........        مِن مَرقَد نا هذا
ج- آیه27 سوره ی قیمه ..........            وقیلَِِِِِِ مِن راقَِِ
د- آیه 14 سوره ی مطفقین ........             کَلا بَل ران  
5- مخارج حروف
جایگاهی که حرف از آن تلفظ می شود مخرج آن حرف است .
مخارج حروف به طور کلی عبارتند از :
الف)  حروف حلقی (گلو) 
شش حرف از حلق ادا می شود
الف ) انتهای حلق ( اقصی الحَلق ) : أ   ،  ه
ب ) میان حلق ( وسط الحلق ) : ح  ،  ع
ج  ) ابتدای حلق ( ادنی الحلق) :  غ  ،  خ
ب) شفوی
چهارحرف ( ب ، و ، ف  ، م)  را که  مخرج آن ها از لب است «حروف شفوی» می گویند.
     ج ) فمی 
هجده حرف دیگر که ازفضای دهان گفته می شود فمی (دهانی ) گویند بعضی از اول ، بعضی از وسط وبعضی ازآخر دهان گفته می شوند.
برای شناساسی مخرج هر حرف  کافی است به  حرف مورد نظر همزة اضافه کنیم و تلفظ نمائیم  مانند ث ←  أث        د ←  أد      ص ←  أص   و . . .
تذکر مهم :  دربعضی موارداگر مخارج حروف رعایت نشود مُخل نمازوقران خواندن است زیرا معنای کلمه عوض می شود. مانند حلال و هلال ، عَلیم واَلیم ، سمدوصمد
6- ادغا م :         
ادغام مصدر باب افعال و در لغت کوبیدن دو چیز در هم ودر اصطلاح علم تجوید کوبیدن دو حرف در یکدیگر برای سهولت در تلفظ است . بطوریکه اثری از حرف اول باقی نماند وزبان فقط یک مرتبه درمخرج حرف مورد نظر قرار می گیرد وحرف مشدّد تلفظ می گردد.
حرف اول را مدغم (ادغام شده) ودوم را مدغم فیه (ادغام شده درآن ) نامند.
در فارسی مانند : یادداشت ، باغ غدیر
اقسام ادغام
الف) متماثلین :
هر گاه دو حرف متماثل (مانند هم) پهلوی هم قرارگیرند.  مثل :  لَهُم مِن, فَلایسرِف فی القَتل ،  قَددَنا اَجَلی
ب) متجانسین :
  هر گاه دوحرف متجانس یعنی متحدالمخرج ومتغایر در صفت پهلوی هم واقع گردند(مثل هم نیستند ولی مخرشان یکی است) درفارسی مثل : بدتر، ....
درعربی مثل : قَدتَبَین الرُّشد ( حروف  د-  ت )، قالت طائفة (حروف ت - ط)، اذ ظلمتم( ذ - ظ)
ج ) متقاربین :
  چنانچه دو حرف متقارب یعنی قریب المخرج یا قریب الصفت پهلوی هم واقع شوند اعم از آنکه در یک یا دو کلمه باشند ادغام انجام می شود .مانند : اَلَم نَخلُق کُم    ،    اِذ تَأَذَّنَ         لَقَدصَرَّفنا
7- احکام تنوین ونون ساکن  
الف ) ادغام :
اگر تنوین ونون ساکن به یکی از حروف ( ی ر م ل و ن) برسد ادغام صورت می گیرد.
در حروف  ( ر ، ل) ادغام کامل یا بلاغُنَه  انجام می شود و در بقیه حروف ادغام ناقص یا باغُنه  صورت می گیرد. ادغام کامل مانند : مِن رَّبِّک ،  ادغام   ناقص مانند : صیحه واحده
« باغنه یعنی حرف را از بینی اداکردن وبلاغنه یعنی ازبینی کمک نگرفتن »
 ب) اظهار :
 اگر تنوین ونون ساکنه به حروف حلقی ( ء ، ه ، ح خ ، ع ،غ) برسد ، نون تنوینی یا نون ساکن کاملاً تلفظ می شوند یا به اصطلاح اظهار صورت می گیرد .
مانند حکیمٌ عَلیم  ، عَذابً اَلیما   
ج ) ابدال :
 اگر تنوین ونون ساکن به حرف  ب برسد نون ساکن یا تنوین به میم تبدیل می شود .  مثل : مِن بَعد            سَمیعًا بَصیرا

•د‌) اخفاء :
اگر تنوین یا نون ساکن به بقیه حروف رسید (حروف مابقی ) نه ادغام می شود ونه اظهار بلکه حالتی بین آندو که آنرا اخفاء گویند .مانند انتم ، کتاب کریم
استاد البشر خواجه نصیر الدین طوسی که درود خداوند بر او باد در رباعی زیر احکام چهار گانه فوق را چنین جمع آوری فرموده است .
                           تنوین ونون ساکنه حکمش بدان ای هوشیار
                                                                     کز حکم آن زینت بود اندر کلام کردگار
                           در یرملون ادغام کن در حرف حلق اظهار کن
                                                                      در نــزد با  قلب به میم  درمابقی اخفـا بیار   
8- احکام لفظ جلاله  الله
الف ) ترقیق :  (رقیق خواندن )
اگر قبل از لفظ جلاله « الله» کسره باشد  ترقیق صورت می گیرد یعنی کلام نازک ادا می شود
مانند کلمه بِسم ِالله ، بالله
ب ) تفخیم :
اگر قبل از« الله» ضمه یا فتحه باشد کلمه درشت تلفظ می شود 
مانند : مِن َالله               رَسولُ الله
تبصره :
اصطلاح تفخیم در مورد حرف « را » نیز به کار می رود مشروط بر آن که  مفتوح یا ماقبلش مفتوح باشد . مانند رحیم ، ار حم الراحمین                                        
9- روش های تلاوت قرآن مجید
الف ) روش تحقیق
در این روش تلاوت کننده ، با صبر وحوصله وصرف وقت ، آیات را می خواند ،حق هر کلمه را اد ا می کند ، مخارج حروف را رعایت می کند، مد ها را به طور کا مل می آورد، محل های وقف را مراعا ت می کند ، اشباع های لازم را در نظر می گیرد ودر یک کلام حق تلاوت را به جا می آورد .

این روش برای آموزش مناسب است .

ب ) روش تحدیر

در این روش تلاوت کننده ، قصدش تند خوانی است ، بنا بر این آیا ت را سریع می خواند ، مخارج حروف را به طور نسبی رعا یت می کند ،مد ها را تا حدودی مرا عا ت می کند، وقف ها را چندان در نظر نمی گیرد و در یک سخن با عجله قرآن راتلاوت می کند
این روش معمولا د ر ختم قرآن به کار گرفته می شود
ج ) روش تدو
روش تد ویر حا لتی بین تحقیق و تحد یر است . در این روش تلاوت کننده ، نه حوصله تحقیق را به کار می بندد و نه سر عت تحد یر را
روش تد ویر در تلاوت عا دی به کار گرفته می شود
د) روش تر تیل

تر تیل در لغت یعنی مرتب کردن ، همانند مرتب کردن شترا ن در یک کا روان برا ی رسیدن به منزل مورد نظر!!
در این روش تلاوت کننده ، الفاظ کلام الله را به روش  تدویر می خواند ولی به معانی وحقایق قرآن نیز توجه دارد هم حق الفاظ وکلمات را ادا می کند وهم  در آیات تدبر می کند . اگر به آیات رحمت رسید شادمان می شود واگر آیات عذاب را تلاو ت کرد به خدا پناه می برد ، اگر به یا ایها الذین آمنوا رسید لبیک می گوید وخود را آماده عمل می سازد ودر یک سخن خود را مخاطب قرآن می داند.طبیعی است این روش بسیار سازنده وموثر خواهد بود .
تر تیل روش مطلوب قرآن وبهترین روش تلاوت « کلام الله » است .  در سوره مزمل چنین می خوانیم :
ورتل القرآن ترتیلا
خداوند توفیق تلاوت قرآن به روش ترتیل به همه عطا فرما ید !!!

تعریف علم تجوید :
علمی ست که در آن از مخارج و صفات حروف تهجی و همچنین محل وقف و وصل و قوائد و دستورات قرائت صحیح بحث می شود
تعریفات دیگر :
-
اعطای حقوق حروف و حفظ ترتیب و مرابت آنها و باز آوردن حرف به مخرج و اصل آن و پیوستن آن به نظیرش و تصحیح لفظ و تلطیف نطق با نظر به شکل و ساختمان هر کلمه بدون اسراف و تکلف و افراط
-
اخراج هر حرف از مخرجش و واعطاءحق و مستحق آن حرف، از صفات، به آن
-
ادای حرف از مخرجش همراه بااعطاء حق و مستحق حرف
منظور از حق حرف صفات لازمه حرف و منظور از مستحق حرف حالات حرف در ترکیب با حروف دیگر و حرکات می باشد .
-
ادا کردن حرف از مخرجی که مخصوص به اوست با صفاتی که مخصوص به آن حرفند تاحروف متقاربه که در مخرج با هم نزدیکند از یکدیگر جدا شوند
-
علم به قوائد و احکامی که کیفیت تلفظ کلمات قرآنی را همانگونه که بر پیامبر(ص) نازل شده است میسر می سازد
-
عِلْمٌ بِقَوَاعِدَ ، وَأَحْكَامٍ لِكَيْفِيَّةِ النُّطْقِ بِالكَلِمَاتِ القُرْآنِيَّةِ عَلَى الكَيْفِيَّةِ الَّتِي أُنْزِلَ بَها عَلَى النَّبِيِّ الكَرِيمِ

موضوع علم تجوید: الفاظ قرآن
هدف تجوید: قرائت صحیح
فایده تجوید: مصون ماندن زبان از خطا در مورد مخارج و صفات حروف و سایر قوائدی که این علم به صحت آن در قرائت کمک می کند
در باره ی اینکه علم تجوید چیست حد و حدود آن کدام است و چه دایره ای را در بر می گیرد نظرات زیادی با توجه به تعاریفی که از این علم شده است ارائه گردیده است.آن چه همه در آن اتفاق نظر دارند این است که تجوید علمی ست که قرائت را نیکو می کند و همانطور که از معنی این کلمه بر می آید تجوید قوائد یک قرائت زیبا و در عین حال صحیح را که مطابق یک لهجه ی عربی فصیح باشد به ما ارائه می دهد.در مورد حدود علم تجوید عده ای معتقدند که فقط شامل مخارج و صفات و احکام حروف می شود. و بعضی قوائدی چون وقف و ابتدا و رموز سجاوندی را نیز در محدوده ی این علم قرار می دهند و می گویند اگر منظور از تجوید نیکو بودن و صحت قرائت است پس این امور هم از ملزمات یک قرائت صحیح است و باید در بحث تجوید مورد مطالعه قرار گیرد
نامگذاری حروف با توجه به مخارج آنها :
حروف حلقی (هاء، همزه،حاء، عین، خاء، غین )
حروف لهوي (قاف و کاف) لهات=زبان کوچک
حرف ضرسی (ضاد) چون تعداد زیادی از دندان ها در تلفظ آن دخالت دارند
حروف شجري (جیم،شین،یاء) شَجر یعنی سقف دهان
حروف اسلي (زاء،سین،صاد) اَسَلةُالّسان یعنی قسمت جلویی زبان(باریکه ی سر زبان )
حروف نطعي (تاء، دال، طاء) برجستگی های لثه در پشت ثنایای بالا را نطع می گویند .
حروف لثوي (راء، لام، نون) لثه در ایجاد این حروف نقش اصلی را دارد .
حروف ذلقي یا ذَولَقی (ثائ،ذاء،ظاء) ذلق به معنی تیزی نوک زبان است
حروف شفوی یا شفَهی (باء، فاء، میم، واو) شفوی یعنی لبی
حروف جوفی یا هوایی (الف، واو، یاء ) و همچنین همزه طبق نظر دیگری (در اصل فقط الف اگر حرف باشد حرف هوایی ست )
تلفظ حروف :
بسياري از حروف عربي تقريباً به همان شكل فارسي تلفّظ مي‌شود و نيازي به آموزش ندارد و تنها ده حرف (ثاء، حاء، ذال، صاد، ضاد، طاء، ظاء، عين، غين، واو) در زبان عربي، تلفّظ آنها به گونة ديگري است كه به شرح آن مي‌پردازيم .

حرف ثاء
اين حرف در فارسي به صورت «سين» تلفّظ مي‌شود، براي تلفّظ صحيح اين حرف، بايد آن را از سر زبان و سر دندانهاي پيشين بالا و به حالت دميدگي ادا كرد .
تمرين
اِسْمَ اثْمَ
يَلْبَسُونَ يَلْبَثُونَ
مَثْواكُمْ ـ فَاثْبُتُوا ـ يَثْرِبَ ـ مِثْلَهُمْ ـ مُثْقَلُونَ ـ مَثْني ـ ثَلاثَ ـ ثَقُلَتْ ـ لَبِثَ ـ مِنَ الْمَثاني ـ ثامِنُهُمْ ـ فَاَثابَكُمْ ـ ثِيابَهُمْ ـ مَوْثِقا‌ً ـ جاثِيَةً ـ كَثيراً ـ جِثِيّاً ـ حَثيثاً ـ ثُمَّ ـ ثُبُوراً ـ ثُلُثُ ـ لَمَثُوبَةٌ ـ ثَلاثُونَ ـ مَبْثُوثَةٌ ـ اَلثِّقالَ ـ اَلثَّقَلانِ ـ مُنْبَثّاً ـ يااَيُّهَا الْمُدَّثِّرُ ـ ثُمَّ بَعَثَهُ

حرف حاء
اين حرف در فارسي به شكل «هاء» تلفّظ مي‌شود و براي تلفّظ صحيح آن كافي است آن را از وسط حلق و با فشردگي اداء كنيم تا با حرف «هاء» اشتباه نشود .
تمرين :
اَهْوي اَحْوي
اُهِلَّ اُحِلَّ
اَحْسِنْ ـ فَاحْكُمْ ـ يُحْيي ـ مَحْياهُمْ ـ تَحْتِهِمْ ـ اِحْتَرَقَتْ ـ حَرَّمَها ـ حَسِبُوا ـ حسيسَها ـ يُحاسِبْكُمْ ـ تَحاوُرَكُما ـ دَحيها ـ رَحِمَ ـ حِسابُهُمْ ـ تَحِيَّتُهُمْ ـ‌حيتاهُمْ ـ نُوحيها ـ يَحيقُ ـ حُرِّمَتْ ـ حُلُّوا ـ حُنَفآءُ ـ مُفْلِحُونَ ـ يَحُولُ ـ يُسَبِّحُونَ ـ اَلرَّحْمنِ الرَّحيمِ ـ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِكَ ـ اَوْحي لَها
حرف ذال
براي اداي حرف «ذال» از سر زبان و سر داندانهاي پيشين بالا استفاده مي‌كنيم تا از حرف «زاء» متمايز گردد، لازم به ياد سپاري است كه حرف «ذال» را بايد به صورت نازك و كم حجم ادا كرد .
تمرين
اَذْهَبَ ـ وَاذْكُرُوا ـ حِذْرَكُمْ ـ اِذْقالَ ـ يُذْهِبْكُمْ ـ عُذْراً ـ ذَكِّرْهُمْ ـ ذَهَبُوا ـ مُذَبْذَبينَ ـ ذآئِقُوا ـ ذلِكُمْ ـ أذاعُوا ـ تُذِلُّ ـ ذِكْريها ـ لِذِي الْقُرْبي ـ اَلَّذينَ ـ مَعاذيرَهُ ـ لِيُذيقَهُمْ ـ تُكَذِّبانِ ـ اَلذُّنُوبِ ـ فَاَذَّنَ مُؤَذِّنٌ ـ وَلا تُبْذِّرْ تَبْذيراً ـ لِيَذَّكَّرُوا

حرف صاد
حرف «صاد» مانند حرف «سين» از سر زبان و پشت دندانهاي پيشين پايين تلفّظ مي‌شود با اين تفاوت كه صدا در حرف «صاد» درشت و پر حجم مي‌باشد .
تمرين
عَسي عَصي
عَسَيْتُمْ عَصَيْتُمْ
قَسَمْنا قَصَمْنا
اَصْلَحَ ـ اَصْدَقَ ـ اَصْلاحِها ـ مِصْرَ ـ تُصْعِدُونَ ـ يُصْرَفُ ـ صَلاتي ـ قَصَصَ ـ صَدَقَ ـ مَصائِعَ ـ لَصادِقٌ ـ صالِحينَ ـ صِراطي ـ يَفْصِلُ ـ اَبْصِرْهُمْ ـ نَصيباً ـ مَصيرَكُمْ ـ يُوصيكُمْ ـ صُرِفَتْ ـ صُحُفِ ـ تَخاصُمُ ـ نَصُوحاً ـ تُوصُونَ ـ تَصُومُوا ـ فَصَّلْناهُ ـ فَالصّالِحاتُ ـ نُفَصِّلُ ـ يَخْتَصُّ ـ يَصَّدَّقُوا
حرف ضاد
حرف «ضاد» از تماس كنارة زبان (هر طرف كه ميّسر باشد) با دندانهاي كرسي بالا (همان طرف) و كشيده شدن بر آنها ايجاد مي‌شود و آن را بايد درشت و پر حجم ادا كرد .
تمرين
اَضْعَفُ ـ يَضْرِبْنَ ـ رِضْوانٌ ـ فَضْلُ ـ مُضْغَةَ ـ مُضْعِفُونَ ـ ضَلَّ ـ وَضَعَها ـ ضَرَبَ ـ ضاحِكَةٌ ـ لَضآلُّونَ ـ ضامِرٍ ـ نَضِجَتْ ـ فِي الْاَرْضِ ـ ضِعافاً ـ ضيزي ـ رَضيتُ ـ مُعْرِضينَ ـ ضُرِبَتْ ـ اُغْضُضْ ـ عَرْضُها ـ مَغْضُوبِ ـ مَخْضُودٍ ـ رَضُوا ـ يَنْفَضُّوا ـ نَضّاخَتانِ ـ فِضَّةٌ ـ يَحُضُّ ـ يَغُضُّوا ـ يَعُضُّ

حرف طاء
حرف «طاء» مانند حرف «تاء» از تماس روي سر زبان با ناهمواريهاي كام بالا ادا مي‌شود با اين تفاوت كه صدا در حرف «طاء» درشت و پر حجم مي‌باشد .
تمرين
تابَ طَابَ
قانِتينَ قانِطينَ
اَطْغي ـ تَطْغَوْا ـ فِطْرَةَ ـ خِطْبَةِ ـ مُطْمَئِنّينَ ـ يُطْعِمُونَ ـ فَطَرَ ـ طَفِقَ ـ اِسْتَطَعْتُمْ ـ طآئِفَتانِ ـ اَطاعُونا ـ بَطآئِنُها ـ وَلا تُطِعْ ـ سُطِحَتْ ـ طِفْلاً ـ اَساطيرُ ـ اَطيعُونِ ـ خَطيئاتِكُمْ ـ طُمِسَتْ ـ خُطُواتِ ـ طُغْياناً ـ طُوبي ـ يَطُوفُ ـ بُطُونِهِمْ ـ تُشْطِطْ ـ تَخُطُّهُ ـ لِلطّاغينَ ـ تَطَّلعُ ـ فَاطَّهَّرُوا ـ عُطِّلَتْ
حرف ظاء
براي تلفّظ حرف «ظاء» كافي است حرف «ذال» را درشت و پر حجم ادا كنيم .
تمرين :
مُنْذَرينَ مُنْظَرينَ
مَحْذُوراً مَحْظُوراً
اَظْلَمَ ـ يَظْلِمُونَ ـ يُظْهِرَ ـ حَفِظْناها ـ وَاغْلُظْ ـ مُظْلِمُونَ ـ ظَلَمُوا ـ ظَهَرَ ـ ظَلَّتْ ـ يُظاهِرُوا ـ ظالِمي ـ لَظالِمُونَ ـ ظِلالُها ـ ظِهْرِيّاً ـ مَحْفُوظٍ ـ كَظيمٌ ـ حافِظينَ ـ عَظيمٌ ـ ظُلِمُوا ـ يَظُنُّ ـ ظُلُماتٍ ـ تُوعَظُونَ ـ وَاخْفَظُوا ـ حافِظُونَ ـ يُعَظِّمْ ـ فَظّاً ـ حَظٍّ ـ اِنَّ الظَّنَّ ـ هُمُ الظّالِمُونَ ـ اِلَي الظِّلِّ

حرف عين
اين حرف در فارسي به صورت «همزه» تلفّظ مي‌شود. حال به تفاوت اين دو در عربي توجه فرماييد :
«
همزه» ساده گفته مي‌شود و صدا در آن قطع مي‌گردد ولي حرف «عين» از وسط حلق اداء شده و صدا در آن قطع نمي‌شود .
تمرين :
اَجَل عَجَل
اَمَلاً عَمَلاً
اَمين عَمين
يَاْلَمُونَ يَعْلَمُونَ
اَعْلي ـ فَاعْلَمْ ـ نِعْمَ ـ اِعْلَمُوا ـ يُعْجِبُكَ ـ يَسْتَعْجِلُونَ ـ مَعَكُمْ ـ عَلَيْهِمْ ـ يَفْعَلُونَ ـ مَعايِشَ ـ عالِيَهُمْ ـ تَعالي ـ عِلْماً ـ فاعِلُونَ ـ اَلْعِزَّةَ ـ مَعيشَََتُهُمْ ـ فَاَعينُوني ـ نُعيدُها ـ عُلَمآءُ ـ عُقْباها ـ عُلِّمْنا ـ تَعُولُوا ـ عُوقِبْتُمْ ـ يَعُودُونَ ـ فَعّالٌ ـ سُعِّرَتْ ـ يَدُعُّ الْيَتيمَ ـ لااَعْبُدُ ما تَعْبُدُونَ
حرف غين
اين حرف در فارسي به صورت «قاف» تلفّظ مي‌شود، حال به نحوة اداي هر يك در زبان عربي دقت كنيد .
حرف «قاف» به كمك زبان كوچك و با شدت و سختي گفته مي‌شود به طوري كه صوت قطع مي‌گردد ولي حرف «غين» از انتهاي حلق و با سستي تلفّظ شده و صدا در آن كشيده مي‌شود .
تمرين
أقْني اَغْني
قَدْ غَدْ
نَغْفِرْ ـ يَغْلي ـ اَفْرغْ ـ اُغْشِيَتْ ـ يُغْنيهِمْ ـ فَاسْتَغْفَرَ ـ تَغَشّيها ـ غَيْري ـ غَنِمْتُمْ ـ اَلْغافِرينَ ـ وَالْمَغارِبِ ـ فِي الْغارِ ـ غِلِّ ـ غِسْلينٍ ـ بُغِيَ ـ اَبْغيكُمْ ـ نَبْتَغي ـ فَالْمُغيراتِ ـ غُفْرانَكَ ـ يَنْزَغُ ـ غُلِبَتْ ـ غُدُوُّها ـ يَبْغُونَ ـ لُغُوبٌ ـ سَواءٌ عَلَيْهِم اَسْتَغْفَرْتَ لَهُمْ اَمْ لَمْ تَسْتَغْفِرْ لَهُمْ لَنْ يَغْفِرَ اللهُ لَهُمْ

حرف واو
در اداي حرف «واو»، لب‌ها بدون برخورد با دندانها به حالت غنچه در مي‌آيد و اين حرف از ميان دو لب تلفّظ مي‌شود .
تريمن :
بَلَوْناهُمْ ـ اَوْجَفْتُمْ ـ تَوْبَتُهُمْ ـ لاتَوْجَلْ ـ قَوْمي ـ يَوْمِهِمْ ـ وَجَدَها ـ ياوَيْلَنا ـ وَجْهَها ـ وارِدُها ـ وارِدَهُمْ ـ والِدَتي ـ وِزْرَاُخْري ـ شاوِرْهُمْ ـ تُوَسْوِسُ ـ تَاْويُل ـ يُسَوّيكُمْ ـ تَسْتَوي ـ وُفِّيَتْ ـ وُجُوهَكُمْ ـ وُجْدِكُمْ ـ تَلْوُوا ـ داوُودَ ـ وُورِيَ ـ اَوَّلينَ ـ قُوَّتِكُمْ ـ اَوَّبي ـ فَسَوّي ـ لَوّوْا ـ تَزَوَّدُوا
کلام در زبان عرب از بيست و هشت حرف تشکيل مى شود . و براى پيدا کردن مخرج هر يک از آنها بايد آن حرف را ساکن نموده و يک همزه مفتوحه بر سر آن بگذاريم مثلاً ب و ت را ميگوئيم أب و أت با اين عمل مخرج ب و ت معلوم مى شود . اين بيست و هشت حرف از چهار موضع و هفده محل خارج مى گردند :
موضع اول : حَلق که داراى سه محل و شش حرف ميباشد .
موضع دوم : زبان که داراى دو محل و دو حرف ميباشد .
موضع سوم : دهان که داراى هشت محل و شانزده حرف ميباشد .
موضع چهارم : لب که داراى چهار محل و چهار حرف ميباشد .
اينک شرح آنها : گفتيم حلق داراى سه محل ميباشد . از انتهاى حلق شروع کنيم .
اوّل محل هـ و ء و در وسط حلق محل ح و ع و نزديک به دهان محل خ و غ مى باشد . و براى آنکه بيشتر در ذهن بماند به اين شعر توجه فرمائيد :
حرف حلقى شش بود اى نور عين
ها و همزه حا و عين و خا و غين
موضع دوم : زبان کوچک که مخرج ق ـ ک ميباشد .
موضع سوم : دهان را گفتيم که داراى هشت محل و شانزده حرف ميباشد .
محل اوّل : ( ج ـ ش ـ ى ) اين سه حرف را شجرى گويند چون در موقع تلفظ دهان باز مى شود .
محل دوم : (ض) براى اداء حرف ضاد بايد تمام طول کنار زبان بطور طبيعى به کنار دندانهاى پهلو تماس گيرد .
محل سوم : (ل) براى اداء لام تمام سر زبان با پشت لثه بالا تماس مى گيرد .
محل چهارم : (ن) براى اداء نون هم تمام سر زبان با پشت دندانها و لثه بالا تماس ميگيرد .
محل پنجم : (ر) براى اداء حرف (راء) تمام سر زبان با پشت لثه بالا بطورى که نچسبد بلکه با آن مماس قرار گيرد .
محل ششم : (ز ، س ، ص) براى اداء اين سه حرف از سر زبان با پشت دندانهاى ثناياى بالا ولى نمى چسبد .
محل هفتم : (ث ، ذ ، ظ) باز هم از سر زبان با پشت دندانهاى بالا ولى نمى چسبد .
محل هشتم : ( ت، د ، ط ) كه اين سه حرف هم از پهناى سر زبان با پشت دندانهاى بالا اداء مى شود .
موضع چهارم : موضع لب ميباشد و آن داراى چهار محل و چهار حرف ميباشد .
محل اول : (ف) که مخرج آن از تيزى دندانهاى ثناياى بالا با شکم لب زيرين مى باشد .
محل دوم : (ب) مخرج آن ترى هر دو لب هنگامى که بر روى هم گذارده شوند مى باشد .
محل سوم : (م) و مخرج آن خشکى هر دو لب هنگامى که بر روى هم گذارده مى شوند .
محل چهارم (و) مخرج آن از ميان دو لب ولى بهم نخورد .
حروف شمسى و قمرى

تمام بيست و هشت حرف به دو دسته تقسيم ميگردد شمسى و قمرى که هر کدام چهارده حرف مى باشد .
حروف شمسى را چون الف و لام در اوّلش وصل نمائيم در تلفّظ خوانده نمى شود و خود حرف نيز مشدّد مى گردد که عبارتند از : ت ث د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ ل ن .
مثلاً : التّوبه ، الثّاقب ، الدّار ، الذّکور ، الرّحيم ، الزّانى ، السّوق ، الشّمس ، الصّبر ، الضّارب ، الطّارق ، الظّلم ، الّّاهوت ، النّبى .
و امّا حروف قمرى را چون الف و لام در اولش بگذاريم حذف نمى شود و خود حرف هم بدون تشديد اداء مى شود که عبارتند از : ء ب ج ح خ ع غ ف ق ک م و ه ى .
مثلاً : الإنسان ، البحر ، الجنة ، الحافظ ، الخائف ، العالم ، الغفور ، الفتح ، القارعه ، الکاظمين ، المال ، الوارث ، الهادى ، اليوم .
صفات ذاتى و عارضى


صفات ذاتی ، برای تمام حروف ده صفت ذاتی می باشد که پنج صفت ضدّ پنج صفت دیگرند . بنابراین هر حرف بیش از پنج صفت ندارد .

1
ـ شدّت یعنی سخت اداء شدن .
2
ـ رخوت یعنی نرم و سست اداء شدن .
3
ـ استعلا یعنی میل ببالا نمودن .
4
ـ استفلا یعنی میل بپائین دادن .
5
ـ اصمات یعنی سنگین اداء شدن .
6
ـ اذلاق یعنی به آرامی اداء کردن .
7
ـ جهر یعنی بلند خواندن .
8
ـ همس یعنی آهسته خواندن .
9
ـ انفتاح یعنی باز نمودن دهان .
10-
اطباق یعنی طبق نمودن زبان .
اینک شرح آنها :
شدت : یعنی هر حرفی که هنگام اداء شدن از غایت شدت سدّ محل می کند و تا زبان ازمحل برداشته نشود صوت خارج نشود که تعداد آنها هشت حرفند و عبارتند از : ء ب ت ج د ط ق ک . ودر سه جمله خلاصه می شود : « قطب ، جد ، اکت » و بقیه حروف تماماً « رخوه » می باشند .
استعلاء: یعنی طلب بلندی کردن و در موقع تلفظ دهان پر می شود . تعداد آنها هفت حرفند و عبارتند از: خ ص ض ط ظ غ ق و بقیه حروف تماماً صفت استفلا دارند .
اذلاق : بمعنی تیزی و سبکی است که بسرعت از محل خود اداء می شود و تعداد آنها شش حرفند که عبارتند از ب د ف ل م ن و بقیه حروف صفت اصمات را دارند .
هَمس : بمعنی آواز خفیف و بی جوهر را گویند و تعداد آنها ده حرفند و عبارتند از : ت ث ح خ س ش ص ف ک ه و بقیه حروف صفت جهر دارند .
اطباق : بمعنی طبق کردن و گود کردن زبان هنگام تلفظ می باشد که فقط چهار حرفند و عبارتند از :
ص ض ط ظ و بقیه حروف صفت انفتاح را دارند .
و اما صفت عارضی :
یعنی صفتی که جزء و ذات حروف نیست و دانستن آنها لازم است تعداد آن چهارده حرف و بشرح زیر می باشد .
1
ـ قلقله یعنی جنبانیدن حرف .
2
ـ صفیر یعنی صوت .
3
ـ لین یعنی نرم اداء نمودن .
4
ـ مخفیه یعنی آهسته و پنهان .
5
ـ انحراف یعنی منحرف نمودن .
6
ـ تکریر یعنی تکرار حرف .
7
ـ نبّره یعنی اظهار همزه .
8
ـ تفّشی یعنی پاشیدن حرف .
9
ـ استطال یعنی طلب درازی کردن .
10
ـ نفخ یعنی دمیدن .
11
ـ بحّه یعنی فشار در گلو .
12
ـ غنّه یعنی صوتی که از بینی خارج میشود .
13
ـ اشباع یعنی سیر نمودن حرف .
14
ـ اماله یعنی دهان را میل ببالا نمودن .
اینک شرح صفت عارضی :
قلقله : یعنی جنباندن و حرکت دادن زبان از محل حرف ، بدین معنی که هر حرفی را که بخواهیم اداء کنیم به محض رسیدن زبا ن به محل حرف اداء می شود ولی قلقله تا زبان از محل حرف برداشته نشود و صوت خارج نگردد حرف اداء نمی شود و این تکان کوچک که باعث شنیدن جزئی صدای کسره می شود و مستلزم اکمال اداء حرف است قلقله نام دارد فقط پنج حرف این صفت را دارند و عبارتند از ق ط ب ج د و در دو جمله خلاصه می گردد : « قطب جد » .
صفیر : بمعنی صوتی است که از درز دندانها خارج میشود و دارای سه حرف است و عبارتند از : « ص س ز »
لین : بمعنی نرمی صوت است که حروف ی و واو ساکن ما قبل مفتوح میباشد که در موقع تلفظ به نرمی ادا می شود .
مخفیّه : یعنی آهسته و پنهان گفتن است که چهار حرف میباشد : « ه . ا . و . ی »
انحراف : یعنی منحرف شدن زبان بطرف جلو و کام بالا و مخصوص دو حرف است : « ل ، ر »
تکریر : عبارتست از تکرار حروف در محل خود و آن مخصوص حرف ( ر ) میباشد و باید خفی و ریز انجام گردد نه آنکه آنقدر درشت و آشکار باشد که چند ( ر ) شنیده شود .
نبره : مخصوص همزه می باشد که در حال سکون عارض میشود و باید کاملاً ظاهر گردد .
تفشی : یعنی پاشیده شدن حرف در دهان و آن مخصوص « ش » می باشد .
استطلال : یعنی طلب درازی کردن در محلّ خود مخصوص حرف « ض » می باشد .
نفخ : یعنی دمیدن است که مخصوص حرف : ( ث ـ ف ) می باشد .
بحّه : یعنی گرفتگی و خفگی صوت است هنگام ادا شدن و مخصوص حرف ( ح ) می باشد که باید در موقع تلفظ در گلو فشار داده شود .
غُنّه : عبارت از صوتی است که در سوراخ بینی پیچیده می شود و آن مخصوص حرف ( م ) و ( ن ) میباشد .
اشباع : سپر کردن حرف می باشد مثل : جآؤ ، فآؤ ، لهُ
اماله : در تجوید اماله مخصوص یک کلمه می باشد : مجریها ( در سوره هود ) الف میل به فتحه و سپس میل بکسره می کند و دهان باز می شود .
ترقيق و تفخيم

رقيق و تفخيم
ترقیق : نازک اداء کردن حرف را « ترقیق » و عکس آن یعنی درشت اداء نمودن را « تفخیم » گویند و این قاعده منحصراً در حرف « ل ، ر » می باشد .
«
ل » ذاتاً ترقیق می گردد یعنی هر حرکتی داشته باشید نازک گفته میشود ولی اگر لام مربوط به لفظ جلاله باشد که ماقبل آن مفتوح و یا مضموم باشد تفخیم می شود مثل : عَلَی الله ، عبدُالله ، و اگر ماقبل لام جلاله مکسور باشد طبعا ترقیق و نازک ادا می شود .
«
ر » ذاتا تفخیم می شود و باید درشت ادا شود ، مگر در چهار مورد بعلل مؤثره در آن نازک ادا می شود .
مورد اول : راء مکسوره باشد مثل ربوا ، رضوان چون حرکت کسره در راء موجود شده باعث ترقیق آن می شود .
مورد دوم : راء ساکن ما قبل مکسور مثل فِرعون ، مِریه زیرا کسره ما قبل در حرف تأثیر کرده است .
مورد سوم : راء ساکن که ما قبل آن نیز ساکن بوده و ما قبل ما قبل آن هم مکسور باشد مثل : سِحْر ، ذِکْر .
مورد چهارم : راء ساکن که ما قبل آن حرف « ی » قرار گیرد باز هم ترقیق می شود مثل : بصیر ، نذیر ، اگر چه « ی » ماقبلش هم ساکن بوده باشد و یا مفتوح و یا حرف استعلا باشد باز هم تغییری در ترقیق نمی دهد مثل : خیر ، غیر .
تبصره : باید دانست که قاعده فوق در دو مورد استشناء و قابل دقت می باشد .
مورد اول : راء ساکن ما قبل مکسور که قبل از حرف استعلا واقع می شود تفخیم می گردد و در تمام قرآن سه حرفست از استعلا که بعد از حرف راء ساکن ما قبل مکسور واقع شده عبارتند از : ( ص ، ط ، ق ) مثال از هر یک :
ص ـ مرصاد .
ط ـ قرطاس .
ق ـ فرقه .
مورد دوم : اگر کسره ما قبل راء ساکن ذاتی نبوده و عارضی باشد تفخیم می گردد .
مثل اِرْجِعوا ، اَمِ ارتابوا ، اَلّذی ارْتَضی
تنوين و نون ساكن

تنوین که عبارتست از ـًـــٍـــٌ و نون ساکن زمانی که بحروف حلقی که قبلا هم ذکر شده عبارتند از : « ه ء ح ع ح غ » برسد نون کاملاً اظهار می شود مثل : جُرُفِ هارٍِ ، مِنْ عِلْمٍ ، اَنْعَمْتَ. وقتی که بحروف یَرملون که عبارتست از : « ی ، ر ، م ، ل ، و ، ن » برسد ادغام می شود . یعنی نون خوانده نمی شود و حرف مشدّد می گردد .مثل : مَنْ وّاق ، مَنْ یّشاء ، یَکُنْ لّه و زمانی که به بقیه حروف برسد اخفاء می شود یعنی صوت در غنّه ( بینی ) می اندازد و پنهان اداء می شود مثل : اَنْتُمْ، مَنْ تابَ ، جَنّاتٍ تَجْری ، امّا وقتی که نون ساکن به حرف ب برسد قلب به میم می شود مثل : مِنْ بَیْن ، مِنْ بَعْدِ . در اینجا به شعار زیر توجه فرمائید .
تنوین و نون ساکنه حکمش بدان ای هوشیار
کز خواندنش زینت بود اندر کلام کردکار
در یرملون ادغام کن در حرف حلق اظهار کن
در نزد با قلب به میم در مابقی اخفا بیار
تبصره : در قرآن چهار کلمه استثنائی وجود دارد که نون ساکن بعوض اینکه ادغام شود اظهار می شود و عبارتند از : دُنیا ، بُنیان ، قِنْوان ، صِنْوان
مَدّ و سبب مدّ

حرف مد سه حرف است :
1
ـ الف ما قبل مفتوح .
2
ـ واو ما قبل مضموم .
3
ـ یای ما قبل مکسور .
و سبب مدّ همزه بعد از حرف مدّ مثل : ساء ، انشاء الله ، و یا سکون بعد از حرف مدّ مثل : اَتُحاجُّونی ، و لّا الّضالّین می باشد و مدّ بر دو نوع است : متصل ، منفصل .

مدّ متّصل : هر گاه در یک کلمه ای حرف مدّ و سبب آن هر دو پهلوی هم قرار گیرد مثل شاء ، اسرائیل ، این مد را لازم یا واجب گویند .
مدّ منفصل : هر گاه در یک کلمه ای حرف مدّ و سبب آن در اول کلمه بعدی قرار گیرد مدّ مستحب یا جایز گویند . مثل : انّا انزلناه ، قالوا امّنا .
حروف مقطعه :
در اول بیست و نه سوره قرآن مجید حروف مقطعه می باشد و کلماتی که از سه حرف در موقع نوشتن تشکیل می شود مثل :
نون ، میم ، قاف ، کاف مدّش لازم است زیرا حرف دوم آن از حروف مدّ است و سکون حرف سوم سبب مدّ می شود . بد نیست که بدانید کلیه کلمات مقطعه در قرآن از چهارده حرف تشکیل شده و این چهارده حرف را اگر ترکیب کنیم مجموع آنها میشود : « صراط علی حقّ نمسکه »
و اما میزان مدّ : مدّ واجب یا لازم بقدر چهار الف، مدّ مستحب یا جایز بقدر دو الف . مدّ حروف مقطعه بقدر شش الف ، و هر الف باندازه زمانی است که برای شمارش، یکی از انگشت های دست را بر کف دست بخوابانید .
قسمتی از اقسام مدّ مورد نیاز را بد نیست که بدانیم . مدّ لازم ، مدّ مستحب ، مدّ عارضی ، مدّ ذاتی ، مد لین ، مدّ اشباع ، مدّ تعظیم ، مدّ مدغم که در مورد مدّ لازم و مستحب قبلا یاد آور شدیم واما مدّ عارضی مدّی است که در انتهای بعضی از آیات و یا وقف در کلام عارض می شود که اگر حرف ماقبل حرف آخر از حروف مدّی بوده سکون حرف آخر سبب مدّ می شود و مدّ ذاتی هم حرف مدّی است که بدون سبب باشد مانند قالوا که فقط یک الف مدّ می دهیم و اما مدّلین که واو و یا ساکن ماقبل مفتوح می باشند و سبب آن همان همزه و ها سکون است و چون به نرمی از دهان خارج می شود مد گویند و باید دانست که اگر در وسط کلمه باشد به قصر و اگر در آخر کلمه باشد بطول خوانده می شود .
و مد اشباع هم اگر بعد از های ضمیر همزه باشد اشباع می شود مانند : مالَهُ اَخْلدَهُ
و اما مدّ تعظیم و یا مدّ مبالغه که مخصوص کلمه توحید است و مدّ مُدغم هم همان ادغام کبیر است مانند قیْلَ لَهُمْ و باید بدانیم فرق ادغام کبیر با ادغام صغیر آن است که ادغام صغیر مدغم ساکن بوده و مدغم فیه متحرک است مثل قَدْ تَبَیّنَ ولی ادغام کبیر مدغم و مدغم فیه هر دو دارای حرکت می باشند مانند سَیَقولُ لَکَ که مراعات آن لازم نیست . مختصری هم راجع به اشباع یادآور می شویم .
اوُ که در بعضی از کلمات اشباع می شود و در بعضی از کلمات اُ خوانده می شود .
باید دانست که اگر بعد از حرف او حرف « ل » نباشد اشباع می شود مثل اُوذیَ .
و اگر لام باشد و بعداز آن حرف « ی » باشد که روی آن الف مقصوره باشد باز هم اشباع می شود مثل اُولیهما در غیر این صورت اشباع نمی شود .
و امّا هـ : در آخر بعضی از کلمات « ه » قرار دارد که گاهی هو خوانده میشود و گاهی اشباع نمی شود .
بایددانست که اگر « ه » دارای ضمه باشد و ماقبل آن فتحه و یا ضمه باشد اشباع می شود .
امّا اگر دارای کسره باشد که در بعضی از کلمات هی و در بعضی از کلمات « ه » خوانده می شود در اینجا اگر حروف ما قبل و ما بعد آن هر دو دارای حرکت باشند اشباع می شود . و باید دانست که اگر «ه» ساکن باشد به ان های سَکْتْ گویند .
و لازم است بدانیم که در قرآن 3 کلمه هست که از این قاعده مستثنی است که اشباع نمی شوند که عبارتست از :
فَواکِهُ ، نَفْقَهُ ، یَرْضَهُ
هرگاه تنوین قبل از حرف ساکن قرار گیرد مثل اَو لَهْوَاً اِنْفَضّوا چون دو حرف ساکن پهلوی هم را نمی توان تلفظ کرد ، تنوین را کسره داده تا تلفظ آسان گردد .
سکته

سکته بمعنی اندکی توقف در صوت می باشد بطوری که نفس قطع نشود. درنه موضع از قرآن سکته داده شده که فقط چهار موضع آن واجب و مراعات آنها لازم است .
موضع اول : در سوره « کهف » آیه یکم بعد از کلمه عِوَجَاً و قبل از کلمه قَیِّمَاً .
موضع دوم : در سوره « یس » آیه پنجاه و یکم بعد از کلمه مِنْ مَرْقَدِنا و قبل از کلمه هذا .
موضع سوم : در سوره « قیامت » آیه بیست و شش بعد از کلمه مَنْ و قبل از کلمه راق . و نباید نون ساکن در حرف یرملون ادغام شود .
موضع چهارم : در سوره « مطفّفین » آیه سیزدهم بعد از کلمه بَلْ و قبل از کلمه ران تا ادغام قریب المخرج صورت نگیرد .
وقف و علامات

مهمترین علامات وقف شش می باشد که عبارتند از : م ط ج ز ص لا .
م : علامت وقف لازم است و باید وقف کرد زیرا ممکن است وصل کردن، کلام را تغییر معنی دهد .
ط : علامت وقف جائز است و در موقعی است که جهت وقف و وصل هر دو موجود باشد ولی وقف کردن بهتر است .
ز :علامت وقف جایز است اما وصل آن نیکوتر است .
ص : علامت وقف مرخص است و وصل آن بهتر است .
لا : علامت وقف غیر جایز است ، زیرا در صورت وقف امکان تغییر معنی وجود دارد .
تذکر : هر گاه قاری قبل از این کلمات وقف کند جایز است اگر چه علامت وقف نداشته باشد . قبل از یا ، ثم ، انّ ، قال ، اذ ، اَلا ، و ، ف .
وقف غفران ، وقف کفران

در قرآن ده موضع وقف غفران است .
رسول اکرم (صلی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند هر کس در موقع قرائت ، مراعات وقف را در ده موضع قرآن بنماید برای او بهشت را تضمین می کنم . بنابراین شایسته است در موقع وقف غفران،برای همه مسلمین طلب مغفرت شود .
مواضع وقف غفران :
1
ـ سوره مائده آیه 50 اَوْلیآء
2
ـ سوره انعام آیه 35 یَسْمَعون
3
ـ سوره سجده آیه 17 فاسِقاً
4
ـ سوره سجده آیه 17 لا یَسْتَوُنَ
5
ـ سوره یس آیه 11 آثارَهُمْ
6
ـ سوره یس آیه 29 عَلَی العِبادِ
7
ـ سوره یس آیه 51 مَرْقَدِنا
8
ـ سوره یس آیه 65 اَنِ اعْبُدونی
9
ـ سوره یس آیه 81 مِثْلَهُمْ
10
ـ سوره ملک آیه 18 یَقْبِضْنَ
استعاذه و بسم الله

پروردگار عالم در قرآن مجید می فرماید : فَإذا قَرَأتَ الْقُرآنَ فَاسْتَعِذْ بِاللهِ مِنَ الّشَیطانِ الرَّجیمِ یعنی :هنگامی که خواستید قران تلاوت کنید از وسوسه شیطان ابتدا به خدا پناه ببرید و بگویید : اَعوذُ بِاللهِ مِنَ الشَّیطانِ الرَّجیم
چنانچه عبدالله بن مسعود که یکی از اصحاب خاصّ حضرت رسول بود می گوید : روزی حضور پیغمبراکرم قران می خواندم گفتم : اعوذ بالله السمیع العلیم من الشیطان الرّجیم. حضرت فرمودند: یابن مسعود قُلْ اَعوُذُ بِاللهِ مِنَ الشّیطانِ الرّجیم .
قرائت کن همچنانکه جبرئیل از طرف خداوند مرا دستور داده است. استعاذه بر سه وجه است : لازم، مستحب، ممنوع
1
ـ لازم است هنگام شروع به تلاوت قرآن مجید .
2
ـ مستحب است پیش از بسم الله الرّحمن الرّحیم .
3
ـ ممنوع است قبل از آیه ای که در اول آن آیه نام خدا باشد .
بسم الله الرحمن الرحیم هم بر سه وجه است : لازم، مستحب، ممنوع .
1
ـ لازم است در اول هر سوره مگر در سوره برائت .
2
ـ مستحب است قبل از آیه ای که در اول آن نام خدا باشد .
3
ـ ممنوع است قبل از سوره برائت .
و مستحب است بگوید : اعوذ بالله مِنَ النّارِ وَ مِنْ شَرّ الْکُفار وَ مِنْ غَضَبِ الْجَبّار اَلْعِزّةُ لِلّهِ الْواحِدِ الْقَهّارِ .
ضمناً بد نیست بدانید که: در قرآن دو آیه ای هست که تمام بیست و هشت حروف در هر یک از آنها جمع شده است :
1
سوره آل عمران آیه 153 .
2
سوره فتح آیه 28
معناى استعلا
استعلا در لغت ، به معناى (برترى طلبى ، ميل به بلندى ) مى باشد، و در اصطلاح ، عبارت است از (ميل ريشه زبان به طرف سقف دهان در هنگام تلفظ حرف ).
در اثر اين صفت ، حرف حالت پرحجم و درشتى به خود مى گيرد .
حروف استعلا
حروف استعلا عبارتند از :
(
خ ـ ص ـ ض ـ ط ـ ظ ـ غ ـ ق ).
در هنگام اداى چهار حرف (ص ـ ض ـ ط ـ ظ) قسمتى از سطح زبان ، سقف دهان را مى پوشاند و در نتيجه ، اين حروف درشت تر و غليظتر از سه حرف ديگر تلفّظ مى شوند .
تمرين :
صَلِّ ـ صَوْتُ ـ صَبِيًّا ـ صَدْرى ـ صُرِفَتْ ـ يَصْبِرْ ـ ضَنْكاً ـ اِلى ضُرٍّ ـ يُضْلِلْ ـ يَضْرِبُ ـ ضـيـزى ـ نَضِجَتْ ـ بَطَشْتُمْ ـ طُمِسَتْ ـ طُوبى ـ يُطْفِئُوا ـ يُشْطِطْ ـ طِفْلاً ـ ظَلَّ ـ ظَلَمَ ـ ظَهيرٍ ـ مـُنـْظـَريـنَ ـ فَظًّا ـ ظِلالُها ـ خَشِىَ ـ خَتَمَ ـ خَسَفَ ـ خَبَرٍ ـ يُخْرِبُونَ ـ اَخْبارِها ـ غَنِمْتُمْ ـ غُلِبَتْ ـ يَبْغُونَ ـ يَغْلى ـ نَغْفِرْ ـ اَبْغيكُمْ ـ قَريباً ـ قَبْلُ ـ بِقَدَرٍ ـ نُقَدِّسُ ـ نَقْتَبِسْ ـ لا اُقْسِمُ
معناى استفال
اسـتـفـال در لغـت ، بـه معناى (پايين آمدن ، پست شدن ) مى باشد، و در اصطلاح ، عبارت است از (پايين آمدن سطح زبان از كام بالا ).
در اثر اين صفت ، حرف ، نازك و كم حجم تلفّظ مى شود .
حروف استفال
بجز هفت حرف استعلا، بقيّه حروف داراى صفت استفال مى باشند .
#
يـادسـپـارى : در تـلفـّظ كـلمـات بـايد دقّت شود كه هر حرف با صفت خود اداء شود و حالت حرف مجاور را به خود نگيرد .
پرسش و تمرين
1
ـ استعلا را تعريف كرده و حروف آن را نام ببريد .
2
ـ كدام يك از حروف استعلا، درشت تر از بقيّه حروف تلفّظ مى شوند؟
3
ـ استفال را تعريف كرده و حروف آن را نام ببريد .
4
ـ حروف استعلا را در كلمات زير مشخّص كنيد .
اَصْحابٌ ـ فَوْقَ عِبادِهِ ـ راحِمينَ ـ يَقْنَطُونَ ـ خالِدينَ ـ مُصَدِّقٌ ـ عاقِبَةُ ـ صالِحاتٌ ـ عَذابُ ـ يُضاعَف

اين نوشته مختصري است درباره قواعد و قرائت و تجويد قرآن
 براي قرائت صحيح قرآن چهار چيز را بايد شناخت :

1- صداها  2- علامتها  3- قاعده ها  4- رمزها
بخش اول – صداها
صدا ها عبارتند از:
  ۱- صداهاي كوتاه (اصلي )

  (    َ   ِ    ُ    )
  
فتحه  كسره  ضمه
 مانند ضَرَب َ . كَتَبَ . قُتِلَ . صَعِقَ . سُبُلِ
علت اينكه اينها را صدا مي گويند آنست كه حروف و كلمات
 در قرآن بدون اينها  يا اصلاً خوانده نمي شوند مثل حروف
 ( والي ) و يا به فاميل خوانده مي شوند مثل حروف مقطّعه كه
 بعداً توضيح داده مي شود.
۲- صداهاي بلند ( كشيده ) 
  (    ٰا     اې    او  )
 كه اين سه فرعي هستند زيرا از كشيده شدن صداهاي كوتاه
 بوجود مي آيند .
كشيده شدن صداهاي كوتاه
هرگاه پس از حرف مفتوح ( فتحه دار ) يكي از حروف ( و - ا - ي ) بدون
 صدا و علامت قرار گرفته باشد صداي كوتاه فتحه تبديل به صداي
 كشيده ( ٰا ) مي شود مانند لَهَا = لَهٰا  . لَنَا = لَنٰا. هَدَي= هَديٰ . عَلَي
 = عَليٰ . صَلَوه = صَلوٰه . حَيَوه = حَيوٰه . كه به هر دو شكل نوشتن
 صحيح  است و اكثر قرآن هاي چاپ كشورهاي عربي به شكل اول
 نوشته اند . و بايد دانست كه اگر به شكل اول نوشته شود فتحه روي
 خود حرف بايد گذاشته شود و اگر به شكل دوم نوشته شود صداي
 كشيده روي حروف ( و – ا – ي ) گذاشته مي شود. 
زيرا اين حروف سبب كشيده شدن صداي فتحه شده اند و در اين صورت
 اينها ديگر حروف نيستند بلكه كمك صدا هستند و به همين جهت
 صداي كشيده روي آنها قرار مي گيرد مگر آنكه حروف ( و ا ي ) از كلمه
 حذف شده باشند كه در اين مورد صداي كشيده روي خود حرف مفتوح
 گذاشته مي شود مانند رَحْمٰنِ  . ذٰلِكَ  . هٰرُِوَن . خَلَقْنٰهُ .
استثناء – كلمه (اَنَا) با آنكه پس از فتحه الف واقع شده به صداي
 كشيده خوانده نمي شود و ضمير است.
و هر گاه پس از كسره حرف ( يـ - ي ) بدون صدا و علامت باشد صداي
 كوتاه كسره به صداي كشيده ( اي ) تبديل مي گردد مانند : فِي –
 في . بِيعَ = بيعَ . مَوَازِينُ = مََوازينُ.
و هر گاه پس از ضمه ( واو ) بدون علامت و صدا آمده باشد به صداي
 كشيده (اُو ) تبديل مي گردد مانند مَنَعُوا . مُنَافِقُونَ . يَقُولُوا . جَاءُوا .
 توضيح اينكه حروف ( واي ) را مقيّد مي كنيم كه صدا و علامت نداشته
 تا موجب كشيده شدن صداهاي كوتاه شوند بخاطر آنكه اگر خود حروف
 ( واي ) صدا يا علامتي داشته باشند حرف به حساب مي آيند و
 خودشان خوانده مي شوند و جنبه كمك صدا را نخواهند داشت مانند
 بَيْع . شَيْئ .
كوتاه شدن صداهاي كشيده
هرگاه صداي كشيده در آخر كلمه برخورد كند به كلمه اي كه
 حرف اول آن ساكن يا مشدّد باشد به صداي كوتاه تبديل مي
شود كه در نتيجه حروف (واي ) بدون مصرف بوده فقط در مورد
فصل دو كلمه بكار مي آيد مانند:
وَ امْتَازُوالْيَوْمَ اَيَُّهََا الْمُجْرِمُونَ
وَفِي السَّمَاءِ
 لَقُواالّذِينَ
و براي حفظ اصل كلمه نوشته مي شود.

بخش دوّم
 علامتها 

عبارتند از:

سكون – تشديد – تنوين - مد
1-  سكون و شکلهای آن   ˆ   ‍°

حرفي كه اين علامت داشته باشد ساكن گويند علامت سكون و
جزم در نوشتن يكي است اما جزم مخصوص حرف آخر فعل
بوده و عامل مي خواهد و عارضي است مانند الم يعلمْ ولي
سكون بدون عامل بوده و ثابت است . معني سكون آنست كه
حرف زير آن خوانده مي شود اما به كمك حركت حرف قبل از
خود و بتنهائي قابل تلفظ نيست و حتماً در بخش حرف قبل از
خود قرار گرفته و به همين جهت سكون را علامت مي گوئيم
در مقابل صدا پس سكون = بيصدائي مانند مِنْ لَيْل نَجْم و در
بعضي قرآنها اصلاً علامت سكون را ننوشته زيرا خود بي
علامت بودن يعني ساكن . ۲-   تشديد    ّ

حرف زيراين علامت را مشدّد مي گوئيم . هرگاه دو حرف 1 : هم جنس 2: پهلوي
هم اولي ساكن و دوّمي متحرّك باشد در هم ادغام مي شوند يعني اوّلي را برداشته و
به جاي آن تشديد روي دوّمي قرار داده و اين تشديد علامت آن است كه اين حرف
در اصل دو تا بوده و اكنون هم بايد دوبار خوانده شود اولي ساكن و دومي با صدا
با اينكه اولي نوشته نشده ، كه اگر نوشته شده باشدگذاشتن تشديد روي حرف دوم
 بيجاست زيرا تشديد عوض حرف ساكني است كه نوشته نشده باشد مانند مُعَلْلِم
 كه نوشته مي شود مُعَلّمِ
تذكّر
اگر تشديد بخاطر همجنس شدن حرف آخر كلمه اي با حرف اول كلمه بعد از خود
باشد ( مثل ادغام لام در حرف شمسي و نون ساكن در يرملون ) اگر چه حرف
ساكنحذف نشده باشد ادغام و تشديد صحيح است بشرط آنكه سكون روي حرف اول
نوشته نشده باشد چون تشديد عوض سكون است پس با وجود سكون روي حرف
اول، تشديد روي حرف دوم غلط است .
اكنون بايد دانست كه از 28 حرف الفباي عربي ( ت ث د ذ ر ز س ش ص ض ط
ظ ل ن ) شمسي هستند يعني هرگاه    ( اَلْ ) بر سر كلمه اي كه حرف اول آن يكي
از اين حروف باشد(ل ) خوانده نشده و حرف شمسي بصورت مشدّد تلفظ مي شود
مانند اَلصَلَوة – اَلصَّلَوة .
۳- تنوين  ً  ٍ  ٌ

كه عبارتست از دو صدا در نوشتن و يك صدا و نون ساكن در
 تلفظ كه اين نون ساكن عوض صداي دوم است مانند كتابٌ كه
 ( ب ) داراي دو ضمه در نوشتن مي باشد و در تلفظ كِتابُنْ
ميشود. كه ( ب ) داراي يكصدا مي باشد و عوض صداي ديگر
 ( ن ) گفته مي شود.
تنوين فقط در آخر اسم مي آيد كه تنوين جر زير حرف و رفع
 روي حرف قرار مي گيرد  اما تنوين نصب هميشه روي الفي
 كه بعنوان پايه تنوين در آخر كلمه زياد مي شود قرار
مي گيردمانند كتاباً مگر در چهار مورد
1-    جائيكه حرف آخر كلمه ( ه  -  ﻪ) باشد مانند تبصرةً
2-    جائيكه حرف آخر كلمه همزه اي باشد كه قبل از آن الف
 باشد ماءً . حياءً ( و چنانچه قبل از همزه الف نباشد
 براي تنوين نصب نياز به پايه الف مي باشد مانند سوءاً .
 جزءاً . لؤ لؤاً
3-    جائيكه حرف آخر كلمه الف مقصوره ( ياء آخر كلمه كه
 قبلش مفتوح باشد بصداي ( ا ) خوانده مي شود) باشد مانند
 هديً . مولي ً . مسّميً
4-    جائيكه حرف آخر كلمه همزه باشد و طبق قواعد همزه،
 روي پايه الف قرار گرفته باشد مانند خَطَأًً ( تا در نوشتن دو
 الف پهلوي هم نباشند ) كه در اين چها مورد براي تنوين ن
 نصب پايه الف اضافه نمي شود و در حالت وقف بصداي ( ا )
 تلفظ مي شود مگر در مورد اول كه ( هْ ) تلفظ مي شود.
رمز جديد در تنوين : هرگاه تنوين به اين صورت نوشته شود
 نشانه اظهار آنست و اگر به اين صورت   َ َ        ُ ُ  نوشته
 شود نشانه عدم اظهار است و اگر بجاي حركت دوم تنوين( م )
گذاشته شده باشد علامت قلب است سَميِعُ مبَصيرٌ            
۴-           مّد      ~

علامت صحيح آن (  ~ ) مي باشد و علامت ( آ  ) در فارسي
 بجاي صداي كشيده ( ٰا ) در عربي مي باشد . هرگاه يكي از
 سه عامل مد يعني صداهاي كشيده ( ٰا   اي   اُو) برخورد كند
 به يكي از سه سبب مد يعني( ء   ْ    ّ )همزه . سكون  تشديد در
 اين صورت صدا كشيده ، كشيده تر خوانده مي شود مانند سَاۤءَ
 سِيۤءَ سُوۤءَ . حَاۤجَّ تَأمُرُوۤنّي . قۤ = قَافْ . نۤ = نُونْ . سۤ =
 سِينْ.
تذكر 1- از 28 حرف الفباي عربي (سين شين صاد ضاد عين
 غين قاف كاف لام ميم نون واو ) كه فاميلشان در تلفظ سه
 حرفي است هرگاه در كلمات مقطّع اوّل بعضي از سوره هاي
 قرآن قرار گرفته باشند چون صدا ندارند به فاميل خوانده مي
 شوند و در اين صورت عامل مد ( صداي كشيده ) و سبب مد
 ( سكون ) پهلوي هم قرار گرفته و در نتيجه مد بوجود مي آيد
 مانند (ق ) كه چون صدا ندارد به فاميل تلفظ مي شود (قَاۤف) و
 كشيده تر خوانده مي شود (اۤلۤمۤ ) الف – لاۤم – ميۤم . (حمعۤسۤقۤ)
 حا – ميۤم – عيۤن – سيۤن – قاۤف.
تذكر 2- مد بر سه قسم است
1-      هرگاه عامل و سبب مد در يك كلمه باشد مد لازم يا
 متصل گويند مانند مثالهاي فوق
  2- هرگاه عامل مد در آخر يك كلمه و سبب مد در اول كلمه
 بعد باشد آن را مد مستحب يا منفصل گويند مانند قَالُوا اِنَّ
3- هر گاه عامل مد برخورد كند به سكون وقفي ( سكون حاصل
 از وقف كردن كه در اصل حركت بوده ) مد غير لازم است
 مانند مّد دوم ولَاالضّاۤلّيۤنْ و علامت مد بدون صدا خوانده نمي
 شود و حتماً بايد يكي از صداهاي كشيده با او باشد زيرا
 علامت مد صدا نيست بلكه علامت كشيده ترخوانده صداي
 كشيده مي باشد و حروف و كلمات را تنها به كمك صدا
مي توان خواند
قاعده ها

هر گاه يكي از چهار حرف ( و – ا- ل- ي ) در قرآن بدون
صدا و علامت بوده خوانده نمي شود مانند ( لاتُؤتُواالسّفَهَاءَ )
كه از پانزده حرف نوشته شده فقط 8 حرف آن ( ل ت ء ت س
ف ه ء ) خوانده مي شود و ( اُولئِكَ عَليُ هُديً) كه ازدوازده
حرف نوشته شده فقط 8 حرف آن ( ا ل ء ك ع ل ه د ) خوانده
مي شود و حروف والي بدون صدا در آنها خوانده نشده كه
 دليل خوانده نشدن وعلت نوشته شدن آنها از قاعده هاي ذيل
معلوم  مي گردد :
1-
همزه وصل كه به شكل الف در اول كلمه مي آيد اگر در آغاز
سخن قرار گرفت خوانده مي شود ولي اگر وصل به كلمه قبل
از خود شد خوانده نمي شود و نوشته شدن آن بخاطر وقتي
است كه از كلمه قبل جدا شود چون پس از همزه ساكن
مي باشد و ابتدا به ساكن محال است پس همزه به عنوان وسيله
تلفظ نگهداري مي شود مانند اَلعِلم – وَالعِلم - الله – والله –
اِصبِر- فَاصبِر.
در مقابل همزه وصل همزه قطع است كه هيچ وقت ساقط نشده
و بايد تلفظ شود مانند اِنَّ – اِذا – اُمُور و همزه صيغه هاي باب
افعال.
2-
هرگاه يكي از صداهاي كشيده   ٰا   اي    اُو  برخورد كند به
ساكن يا تشديد پس از خود تبديل به صداي كوتاه مي شود و در
نتيجه حروف ( واي ) كه براي کشیدن صداي كوتاه آورده شده
از كار افتاده و ديگر كمك صدا نمي باشد مانند عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ
وَ اَيُّهَا النَّاس - في النّاسِ- فِي السَّمَاءِ و امّا نوشته شدن آن بخاطر
موقع فصل (وقف) است كه اگر بخواهيم درآخر چنين كلمه اي
وقف مي كنيم و از كلمه بعد جدايش كنيم بايد به همان صداي
كشيده كه نشانه آن وجود حرف ( واي ) است وقف نمائيم تا به
كلمه و يا صيغه ديگراشتباه نشودمانند عَمِلُوا كه جمع است
واگربدون واو نوشته شود به مفرد آن عَمِل اشتباه مي شود .
3-
هر گاه در آخركلمه الفي بي صدا وعلامت بود الف علامت آن
 است كه آن كلمه جمع است يا واو آخر آن واو جمع است كه
نوشته مي شود ولي هيچ وقت خوانده نمي شود اَنبٰؤا قَالُوا و
بهمين جهت اگر واو حرف اصلي كلمه يا پايه همزه باشد نبايد
پس از آن الف نوشته شود تا فرق باشد ميان واو جمع و واو 
اصلي كلمه مانند ءَاتُوااليَتَامَي و دركلمه هائي مانند عَدُوّ
ذُوالعرش نبايد پس از واو الف نوشته شود زيرا واو جزء
كلمه است.
4-
هرگاه صداي كشيده ( اُو ) برخورد كند به ( ل ) با هرصدا
وعلامتي كه داشته باشد تبديل به صداي كوتاه ضمه مي شود
مانند اُولَٰاءِ هٰؤلَٰاءِ اُولٰئِكَ اُولِي اُولُو مگر در كلمه اُوليٰ –
 بمعني اول

5-
گاهي همزه يكي از حروف ( واي ) را براي خود پايه قرار
مي دهد كه در اينصورت تنها همزه خوانده مي شود و اين
حروف خوانده نمي شود و صداي قبل از خود را هم
نمي كشند . توضيح آنكه اگر حركت حرف قبل از همزه فتحه
باشد پايه همزه الف مي باشد مانند مَأوَي تَأكُلُونَ و اگر ضمه
باشد پايه همزه واو است مؤَذِّن مؤمِن و اگر كسره باشد پايه
همزه ( ﯾ   – ي ) است شِئتَ قُرِئَ
و هر گاه همزه قبل از واو جمع يا واو حرف اصلي كلمه قرار
گرفته باشدبصداي كشيده خوانده مي شودمانند جَاءُوا يَــءودُهُ و
در اين صورت نوشتن همزه روي واو غلط است چرا كه لازم
مي آيد واو هم پايه همزه باشد و هم كشنده صدا و استفاده به دو
منظور از يك حرف غلط است واگر براي پايه همزه يك واو و
براي كشيدن صدا نيز واو ديگر نوشته شود جمع دو واو غلط
است و اگر همزه روي دندانه ( ي ) نوشته شود چون حركت
كسره در كار نيست آن هم غلط است مانند رؤس رؤوس رئوس
رءوس ، جاؤا جاؤوا جائوا جاءوا
6-
هر گاه پس از (اَل) يكي از چهارده حرف شمسي قرار گرفته
 باشد ( ل ) خوانده نشده و بجاي سكون آن تشديد روي حرف
شمسي گذاشته و بطورمشدد تلفظ مي گردد زيرا ( ل )همجنس
با حرف شمسي فرض و ادغام شده البته ( ل ) هم نوشته مي
شود تا فرق باشد بين جائيكه دوحرف ادغام شده واقعا همجنس
بوده و جائيكه فرض همجنسي شده باشدمانند اَلصَّلَوه كه ( ل )
اَل از جنس صاد فرض و ادغام شده اينك علت خوانده نشدن
حروف والي در جمله لاتؤتُواالسفَهَاءَ و جمله هاي ديگر
بررسي شود.
7-
اشباع

اشباع از ماده شبع ( سير شدن و سير كردن) ضمير ( ه - ﻪ )
كه به آخر كلمه اضافه مي شود اگر قبل از آن صداي فتحه يا
ضمه باشد ( هُو) خوانده مي شود واگر قبل ازآن صداي كسره
باشد ( هي ) خوانده مي شود مانند رَسُولَهُ (رَسُولَهُو ) رَسُولِهِ
( رَسُولِهي ) و چنانچه پس از ضمير ساكن يا تشديد باشد به
همان صداي كوتاه خوانده مي شود مانند رَسُولَهُ الاُمِي رَسُولِهِ
الَّذِي و همچنين اگر حرف قبل از ضمير ساكن و يا صداي
كشيده  ٰا  اي   اُو داشته باشد ضمير به همان صداي كوتاه
خوانده مي شودمانند مِنهُ عَلَيهِ اَنزَلناهُ فِيهِ اَلقُوُه و براي آنكه در
قرائت موارد اشباع مشخص باشد ضمه روي ضمير را به اين
شكل مي نويسند و   و در مواردي كه نبايد اشباع شود ضمه
را طبق معمول مي نويسند.
8-
وقف

 يعني در آخر كلمه مكث كردن .هر گاه در آخر كلمه يكي از
صداهاي كوتاه يا سكون يا تنوين جرّ و رفع  َ  ِ  ُ  ° ٍ  ٌ  باشد
در حالت وقف ساكن خوانده مي شود و اگر تنوين نصب باشد
به صداي ( ٰا ) خوانده مي شود كتاباً – كتابٰا مگر آنكه حرف
آخر كلمه ( ة ) باشد كه با هر صدا و علامتي ( ه ) هاء ساكن
خوانده مي شود مانند فاطمةًً  فاطمه° و همچنين اگر در آخر
كلمه يكي از صداهاي كشيده باشد در حالت وقف به همان
صداي كشيده خوانده مي شود اَنزَلنَا لَفي امَنُوا زِلزالَها قَومِي
قَالُوا .
9-
التقاء ساكنين
( برخورد دو ساكن ) هرگاه دو كلمه مربوط به هم با هم
خوانده شود و آخرين حرف از كلمه اول و آغاز كلمه دوم
ساكن باشدبراي آنكه بتوان ساكن دوم را تلفظ نمود مي بايست
سكون اول را بدل به كسره نمود مانند قَالَتِ اَلمَلٰئِكَةِ كه وقتي
خواستيم اين دو كلمه را با هم بخوانيم همزه اَلمَلٰئكَةِ كه همزه
وصل است خوانده نشده و در نتيجه ( ت° - ل° ) بهم رسيده
و براي اينكه بتوان دومي را تلفظ كرد اولي را مكسور
مي كنيم و مي خوانيم قَالَتِ المَلٰئِكَةِ و مثل قُل هُوَ الّلَهُ اَحَدٌ اَللّهُ
الصَّمَدُ كه خوانده مي شود اَحَدُنِ اللّهُ الصَّمَدُ و عَادٌاَلمُرسَلِينَ
كه خوانده مي شود عادُنِ المُرسَلِين
و تنوين آخر كلمه كه در تلفظ نون ساكن مي باشد برخورد به
حرف ساكن پس از خود نموده و بخاطر آنكه بتوان حرف
 ساكن دوم را تلفظ نمود نون حاصل از تنوين را مكسور
مي نمائيم و براي توجه خواننده در چنين مواردي در بعضي
قرآن ها ( نِ) كوچكي زير تنوين گذاشته شده مگر در دومورد
1- كلمه ( مِن° ) كه در برخورد به ساكن از فتحه استفاده
مي شود مانند مِنَ الّذِيَن
۲- ضمير( هُم° ) كه از ضمه استفاده مي شود مانند هُمُ الَّذِيَن .
 10-
نون ساكن يا تنوين در آخر كلمات ( كه در تلفظ نون ساكن
مي شود در برخورد با هر يك از 28 حرف عربي يكي از
چهار حالت را پيدا مي كند.

ادغام -اظهار- اقلاب -اخفاء
1-ادغام
ادغام

هر گاه نون ساكنه يا تنوين به يكي از شش حرف ( ي رم ل و
ن ) برخورد كند ادغام مي شوديعني نون ساكنه ازجنس حرف
يرملون شده و بجاي نون ساكن آن حرف دوبار يا بشدت تلفظ
مي شودمانند مَن يَشَاءُ كه خوانده مي شود مَيََّشاءُ و مِن رَبّهِم =
مِرَّبِهّم . مِن° مَا – مِمّا . يَكُن° لَهُ = يَكلّهُ و مُحَمَّدٍ وَالِه =
مُحَمَّدِوَّالِه و شَجَرَةٍ مُبَارَكَةٍ = شَجَرَةِ مُّبارَكَةٍ  .مِن° نُورِ= مِنُّورِ 
بايد دانست كه ادغام در مورد دو حرف ( ر – ل ) ازحروف
يرملون را ادغام كامل ( بدون غُنِة) گويند مانند يُبَيّن لَنا .هُديً
لِلمُتَّقِينَ.  مِن رَبِهّم.  غَفُوٌر رَحِيم. ودر مورد چهار حرف ديگر
(ينمو) ادغام را ناقص (باغُنة) گويند مانند اِن يَّقُولُوا  اَن نَقولَ
هُديَ مِّن رّبِهِم   هُديَ وَرَحمَةً
. تذكر اگر نون ساكنه و حرف يرملون در يك كلمه باشد
ادغام نيست و لازم است نون اظهار شود مانند دُنيا  قِنوان 
صِنوان   بُنيان
2-اِظهار
  اِظهار

( تلفظ حرف ازمخرج صحيح خودش غُنّه )هرگاه تنوين يا نون
 ساكنه برخورد كند به يكي از شش حرف حلق ( ء ه ع غ ح
خ ) خواه در يك كلمه و يا در دو كلمه باشد نون ساكن آشكارا
گفته مي شود مانند يَنأََونَ  يَنهَونَ  يَنعِقُ  يَنحِتوَن  فَسَينفِضُون  
 وَالمُنَخفِقةُ – مِن اَحدٍ  اِن هُوَ  مِن عِلمٍ  مِن حَسَنَةٍ  مِن غِلٍ مِن
خَيرٍ – رَسُولٍ اَمين  جُرُفٍ هارٍ  سَميعٌ عَليم  عَلِيمٌ حَكِيمٌ  عَزِيزٌ
غَفُورٌ  قَومٌ خَصِمُونَ.
3-اِقلاب
  اِقلاب

يعني قلب نون ساكن به ميم در برخورد به حرف ( ب ) خواه
در يك كلمه خواه دردو كلمه باشد مانند يُنبِتُ  ان بُورِكَ  
سَميعٌ بَصِيرٌ  كه خوانده مي شود يُمبِتُ  اَمبورِكَ   
سَمِيعُمبَصِيرٌ.
4-اِخفاء
  اِخفاء
يعني تلفظ حرف ساكن بدون تشديد با غُنِه بطوريكه نه اظهار
 باشد و نه ادغام و بصورت ملايم و خفيه گفته شود و اين در
جائي است كه تنوين يا نون ساكن به يكي از پانزده حرف باقي
( ج ت  ث ذ د ز س ش ص ض ط ظ ف ق ك ) در يك كلمه
و يا در دو كلمه برخورد نمايد مانند اَنجَيناهَُ  كُنتُم  اُنثي مُنذِر 
 تَنزِيل  مِن سوء  غَفورٌ شَكُور  اِنَّ صَلوتَهُم  مَن ضَلَّ  مُقَنَطَرة 
 يَنظُرُونَ  فَانفَلَقَ  فَانقَلبُوا  مُنكَر كِتابٌ كَرِيم:

   تنوين و نون ساكنه حكمش بدان اي هوشيار     كز حكم آن زينت بود اندر كلام كردگار
  دريرملون ادغام كن درحرف حلق اظهار كن   در نزد (با) قلب به ميم در ما بقي اخفا بيار
بخش چهارم – رمزها

قسمت اول :
 وقف يعني باز ايستادن از قرائت بخاطر نفس كشيدن وغيره .
حكم وقفي در آخر كلمه بستگي به ارتباط لفظي و معنوي
با كلمه بعدي دارد كه يكي از چهار حالت را پيدا مي كند:
1- اينكه هيچگونه ارتباطي با كلمه بعدي نداشته باشد كه
 ( وقف تام ) ناميده مي شود مانند اِياكَ نَعبُدُ وَ اِيَّاكَ نَستَعين
2-اينكه تنها ارتباط معنوي داشته باشد ( وقف كافي) مانند وَ
مِما رَزَقنا هُم يُنفِقُونَ- با – وَالَّذِينَ يُومِنُونَ
3- اينكه فقط ارتباط لفظي داشته باشد( وقف حسن ) مانند
اَلحَمدُلِلّهِ – با – رَبّ العالَمِينَ كه در اين سه صورت وقف
صحيح است.
4- اينكه هم ارتباط لفظي و هم معنوي داشته باشد كه در اين
صورت ( وقف قبيح ) است مانند وَالَّذِيَن- با – يُومِنوُن
تذكر: اگر هنگام تلاوت قرآن نفس كافي نبود كه جمله را به
آخر يا محلي كه وقف بر آن صحيح باشد برساند وقف نمود
( وقف اضطراري ) ناميده مي شود كه پس از تجديد نفس آن
جمله يا كلمه اي كه بر آن وقف شده بايد تكرار نمود مانند
 وقف اضطراري و ( هُمِ) وَ بِالاخِرَة هُم يُوقِنُوَن.
رمزهاي وقف
بنا بر وقف هاي مذكور رموزي كه در آخر بعضي كلمات در
 قرآن گذاشته شده بدين قرار است
1-( م ) بمعني وقف لازم كه اگر وقف نشود موجب فسادمعني
 مي شود مانند آخر آيه هفتم از سوره حشر وَاتَّقُواالَّلَه اِنَّ اللّهَ
 شَدِيدُ العِقاِب م(7 ) لِلفُقَراءِالمُهاجِرِينَ اَلَّذِيَن اُخرِجوا مِن دِيارِهِم 
2- ( ط ) = وقف مطلق كه وقف بر آن خوب است نزد همه
قراء و در موارد وقف تام مي باشدوتفاوتش با رمز قبلي آنست
كه اگر وقف هم نشود در معني فسادي پديد نمي آيد
3- ( ج) = وقف جايز كه وقف بر آن بهتر است 4- (ز) =
وقف مُجّوَّز كه وقف نكردن بهتر است 5- (ص) = وقف
مُرَخَّص در موردي است كه آيه طولاني باشد و نفس براي
تلاوت تا آخر آيه و يا محل مجاز وقف نرسد به كلمه اي كه
(ص) روي آن گذاشته شده مي توان وقف نمود كه اگر بتوان
وقف ننمود بهتر است البته اين غير از وقف اضطراري است
6- (لا) = وقف جايز نيست كه اگر وقف شود معني فاسد مي
شود و در مورد وقف قبيح مي باشد
تذكر : علاوه بر شش رمز ياد شده كه رموز (سَجاوَندي ) نام
دارد رموز ديگري هم هست كه يادآور مي شويم
7- (ك) = كذلك ( همچنين ) يعني هر حكمي كه براي كلمه
قبلي از رموز وقف بوده براي اين كلمه نيز هست
 8- (قف)= م
9- (قلي) = وقف اولي و بهتر مي باشد = ج
10- (قفه)
11- ( س)
12- (سكته) هر سه بمعني آنكه اندك توقفي بايد كرد بدون قطع
نفس كه اگر نفس قطع شود بايد بلافاصله جمله بعدي خوانده
شود و يا از قبل اعاده گردد.
13- (ق)  قيل يعني بنظر بعضي قراء بايد وقف شودواتفاقي
نيست
 14- (قلا) بنظر بعضي از قراء نبايد وقف شود 15- (صل) 
وصل كن يعني نبايد وقف شود= لا 16- ( جه) يعني وجهي
براي وقف نيست پس بايد به وصل خواند
 17- (صلي) الوصل اولي = ز
 18- ( معا) (سه نقطه                سه نقطه ) مُعانِقَة و
معني آن اين است كه اگر در اولي وقف شود در دومي
نبايد وقف كرد مانند
ذلِكَ الكتابُ لَارَيب سه نقطه فِيهِ  سه نقطه هُدَي لِّلمُتَّقِينَ
كه اگر بعد از لَارَيبَ وقف شود بعد از فِيهِ ديگر نبايد
وقف نمود.
رموز غیر وقف
قسمت دوم – رموز مختلف ديگر كه مربوط به وقف نيست
1-    (بم ) و ( ب م ) در مورد قلب به ميم مي باشد
2-( ن ) علامت اظهار نون مي باشد
 3- ( ّ ) رمز ادغام در يرملون مي باشد و اين تشديد روي
حرف اول كلمه وقتي صحيح و مجاز است كه روي نون
 قبل از آن علامت سكون گذاشته نشده باشد مانند يَكُن لَّهُ
 4- ( ف ) بمعني اخفاء مي باشد كه توضيح اين موارد در
قاعده دهم گفته شد.
تذكر :(ع) بمعني ركوع مي باشد
كه چون از زمان خليفه دوم در بين عامّه معمول شده كه ماه
مبارك رمضان هر شب يكصد ركعت نماز نافله (تراويح) به
 جماعت بخوانند ( كه البته نماز نافله را به جماعت خواندن
 ازنظر شيعه بدعت است ) قرآن را به هزار قسمت تقسيم
نموده و پس از قرائت حمد در هر ركعت 1000/1 قرآن را
خوانده و به ركوع مي روند كه با هزار ركعت نماز تمام
 قرآن نيز خوانده شده باشد و مبناي تقسيم براي هر قسمت ،
تمام شدن داستان و ياقضيه و يا حكمي بوده است كه گاهي
كمتر از ده آيه و گاهي بيشتر از ده آيه مي باشد . و براي
همين منظور در بعضي قرآنها در اول هر سوره تعدادركوع
هاي آن را ذكر نموده اند.پس اينكه بعضي ها ( ع ) رامخفف
عشر بمعني ده آيه گرفته اند و مي گويند كه چون در قرآن
شماره گذاري نبوده وپس از هر ده آيه ( ع) مي گذاشته اند
صحيح بنظر نمي رسد.
 خاتمه درباره مخارج حروف
بطور كلي حروف را از مخرج تلفظ به چهار دسته تقسيم
نموده اند :
۱- حروف حلقي كه از داخل حلق گفته مي شوند و عبارتند
از ( ه ء ع غ ح خ )
 2- حروف فمي كه از داخل دهان گفته مي شوندوعبارتند از
( ت ث ج د ذ ر ز س ش ص ض ط ظ  ق ك ل ن ي )
 3- حروف شفي كه لبها در تلفظ آنها دخالت دارند و آنها
عبارتند از ( و ف ب م )
 4- حروف خيشوم كه از بيني
و فضاي دهان ادا مي شوند و عبارتند از نون و ميم ساكنه .
 تذكر براي تلفظ صحيح هر حرف و شناختن مخرج آن
مي توان همزه مفتوحي بر سر آن حرف در حالي كه
ساكن باشد در آورد و تلفظ نمود مانند اَخ اَغ اَز اَل

 

لب

دندان

دهان

حلق

ب ف
م و

ث
ا

ذ ج ص ك ل ض
ز س ت د ر ش ن ي ط ظ

ق خ غ ح ع ء ه




عترت






*********************************************************

سایر موضوعات مرتبط :

ارزش و جایگاه صلوات

زندگی حضرت زهرا سلام الله علیها

زندگی نامه امام سجاد علیه السلام

دعای ششم صحیفه سجادیه ( دعا به وقت صبح و شام )

دعای پانزدهم صحیفه سجادیه ( دعا به وقت بیماری یا روی آوردن بلا و اندوه )

دعای بیست و چهارم صحیفه سجادیه ( برای پدر و مادر )

وصیت نامه شهید سپهبد حاج قاسم سلیمانی ( سردار دل ها )

حدیث « کساء » با معنی فارسی و ترکی آذری

فایل پی دی اف PDF حدیث « کساء » با معنی فارسی و ترکی آذری

فایل پی دی اف PDF خطبه غدیر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با معنی فارسی و ترکی آذری

خطبه غدیر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با معنی فارسی و ترکی آذری ( قسمت اول )

خطبه غدیر حضرت رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم با معنی فارسی و ترکی آذری ( قسمت دوم )

زیارت اربعین با معنی فارسی و ترکی آذری

فایل پی دی اف pdf زیارت اربعین با معنی فارسی و ترکی آذری

زیارت عاشورا با معنی فارسی و ترکی آذری

فایل پی دی اف PDF زیارت عاشورا با معنی فارسی و ترکی آذری


*********************************************************